افغانستان ازستمکاران القاعده تا تفنگداران الفايده
اسکاري اسکاري

در تاریخ جنگ سرد و دنیای جدیدی که در پی داشته است ، فصل نا نوشته ای  وجود دارد . این فراز از تاریخ ، به ما می گوید که چگونه ایالات متحده ، گاهی آشکارا و گاه مخفیانه ، فعالان طیف راست اسلامی را تقویت مالی  و تشویق کرده است . تا مقدمات سلطه ی کامل امپراتوری خودرابرخاور میانه ، شمال آفریقا و آسیائی مرکزی و جنوبی براساس تکیه براسلام سیاسی طراحی می کرد .

ایالات متحده ، چند دهه را صرف توسعه و تقویت اسلامی ها ، زیر نفوذ خود در آوردن آن ها کرد و به عنوان متحدان خود در جنگ سرد ، به جذب ایشان پرداخت تا سرانجام باعث ایجاد نیروئی شد که کينه توزانه به روی حامی و سازنده خود برگرد اند . ایالات متحده میلیاردها دالر صرف حمایت از جهاد اسلامی در افغانستان کرد .

« آروند هاتی روی » ، نویسنده جوان هندی و خالق رومان بی نظیر « خدای چیزهای کوچک » در مقاله ی تحلیلی « معادله عدالت نامحدود » که « جهادی های افغانی » ارتش غیرمستقیم ایالات متحده بود که  ) سيا ( نیروهای خشک اند یش اش را از چهل کشور مسلمان؛ از جمله بازوی نظامی وهابی های عربستان سعودی به رهبری اسامه بن لادن ، به سال 1979 برای تشکیل آن در افغانستان گرد آورده بود تا حاکميت افغانستان را سقوط وجمهوری های مسلمان نشین اتحاد جماهیر شوروی را از درون تحریک کند. « روی » تاکید می ورزد که پس از مد تی ، سيا برای تامین هزینه ها وسازو برگ نظامی ارتش غیر مستقیم خود ، صدها لابراتوار هروئین سازی در مرز افغانستان و پاکستان برپا کرد که در آمد سالانه شان سر به صد تا دوصد میلیارد دالر می زد...

مردم زجر کشیده ی افغانستان با تحمل فجیع ترین مصیبت ها به وضوح دیده بودند که:

ایالات متحده چگونه گروه های نظامی مختلفی را تحت عنوان "مجاهد" سازماندهی کرد و نهایتاً هم خونخوارترین این مزدوران را، به نام "طالبان"، بر زندگی محقر آنان مسلط ساخت!

در زمان د خالت اتحاد شوروی سابق و روی کار آمدن حاکميت حزب دموکراتيک خلق افغانستان و مبارزات مجاهدين تفنگدار! آمريکا احساس کرد که برای تأمين سلطه در منطقه، بايد استراتيژی دراز مدتی را طرح ريزی کرد .انگليس که پيوسته در مستعمرات خويش و هنوز که هنوز است برای خود حق د خالت را از اين مستعمرات سابق خود در امور ديگران محفوظ نگهداشته است ؛ در کنار آمريکا برای اعاده نفوذ انگلوساکسونها در اين منطقهء د ست ناخورده و پر نعمت د ست بکار شد . کمکهای مالی و تسليحاتی ، امريکا ، انگليس ، اسرا ييل ، جرمنی ، فرانسه ، کانادا ، استراليا، شيخ های عرب ، چين کمونيست ... به مجاهدين افغان از طريق پاکستان ( ژاندارم منطقه ) قدم اول استراتيژی آمريکا را تشکيل ميداد . از همان اول واشنگتن ميدانست که مجاهدين به علت قدرت پرستی و اختلافات دوامدار آنها عامل آيده ال  آمريکا برای  آجرای نقش ها و نقشه های ايند ه نخواهند بود . از اين رو بهره جويی از گروه خاص دست پرورده ای که نيازهای استراتيژيک آمريکا را برآورده سازد ، به عنوان يکی از اصول سياسی د خالت واشنگتن در افغانستان مورد تا ييد د ستگا ه های جاسوسی آن کشور قرار داشت ، آنها معتقد بود ند که بايد عناصر جنگ جو از ميان مردم کشورهای مختلف خاورميانه ای انتخاب کرد که از نظر چهره و معتقدات مذهبی با يکد يگر و مردم افغانستان همگونی و همگرايی داشته باشند .  افراد متذکره پس از آموزش در پاکستان و کسب تجربه در جنگهای داخلی عليه شوروی ها ، ميتوانند به عنوان نيروی جايگزين آمريکاييها در خاورميانه و نقاط ديگر جهان فعال باشند ، به عبارت ديگر جذب و سازماندهی افرادی که در ظاهر هويت و مليت خاورميانه ای داشته اما در باطن مزدوران سرويسهای جاسوسی اند .  از سال 1983 به بعد مزدوران مذکوربه وسيله  کارشناسان آمريکا در پاکستان و افغانستان دايماٌ آمووزش ديده اند که بيشتر شان از مهاجرين عرب و افغان مقيم غرب يا بصورت دانشجو يا سوداگر و پيشه ور بودند . اسامه بن لادن 45 ساله در هنگام موجوديت شوروی ها در افغانستان وارد پشاور شد و به خدمت گذاری آماده گرديد . ارقامی که اخيراٌ به وسيله ( الشرق الا وسط ) چاپ شد حاکيست که اسامه بن لادن در مراکز فعاليت خويش در پاکستان و افغانستان ( 2900 ) نفر نيروی جنگی داشت که شامل :
594  نفر مصری ، 410 نفر اردنی ، 291  نفر يمنی، 255  نفر عراقی ، 115  سودانی ، 165  نفر سوری، 178  نفر الجزايری ، 65  نفر تونسی ، 55  نفر مراکشی ، 35  فلسطينی و تعداد ديگری  از اتباع کشور های امير نشين  خليج فارس بوده اند .
 از آنجايی که در جريان جنگهای افغانستان مزدوران ( سيا) بودند که نقش عمدای را در حوادث افغانستان بازی کردند ، بنابر آن گروه مذکور بعد از کم رنگ شدن جنگ و جهاد و بيرون شدن شوروی ها از افغانستان با آمريکا در ظاهر اختلافات پيدا کردند . ولی اين نقطه را نبايد از ياد برد که مصارف لوژيستيکی امارت طالبان بعد از تصرف کابل روزانه بالغ بر 195 هزار دالر امريکايی تخمين ميشد ، در حاليکه به گفته مقامات آمريکايی ثروت بن لادن  در بانکهای جهانی مصادره گرديده است ،  پس اين مصارف لوژيستيکی طالبان از چه منبع تمويل می گرديد در صورتيکه پاکستان به تنهايی نميتوانست اين مصارف را بپردازد . از طرف ديگر مقامات امريکايی و رسانه های گروهی آن اسامه بن لادن را در انفجار های رياض _ ظهران ، در به گذاری 1993 مرکز تجارت مانهاتان و انهدام سفارت خانه های آمريکا در کنيا و تانزانيا ، متهم ميدانند ، حمله راکتی  آمريکا در سودان و افغانستان نيز ظاهراً به بهانه تا ديب وی صورت گرفت . در حاليکه اين اتهام مسخره بنظر ميرسد . امريکا در اين دنيای بزرگ  فقط و فقط با اسامه دشمنی دارد و باقی همه مردم دوستان او است . اين اتهام بخاطر نقش بيشتر اسامه وارد ميگردد تا وی را غرض مقاصد بعدی کشت شطرنج بدهد .

 از اينها گذشته ، طالبان در کنار بن لادن مدعی بودند که اسلام با حکومت سلطنتی مخالف است .  آنان ميگفتند ، که بن لادن قبل از انفجارهای رياض و ظهران به آمريکا اخطار داده بود که خاک سعودی را تخليله کنند . بدين ترتيب موج تبليغاتی امريکا با انتشار اخبار ضد و نقيض کوشيده است  تا ماموريت اصلی بن لادن و طالبان را در پرده ای از ابهام فرو برده و جهانيان را از نقش واقعی  واشنگتن در پرورش متعصبان فوق از ديد ها پنهان سازد . جالب است توجه کنيم که در اوج اتهاماتيی که در تابستان 1377 هنگام انغجار سفارتخانه های آمريکا در افريقا متوجه بن لادن بود ناگهان بن لادن طی مصاحبه ای مطبوعاتی بسياری از اعمال ترورستی گذشته ای فراموش شده ، نظير مرکز تجاری مانهاتان را هم به گردن گرفت ! مجموع تبليغات مذکور بدين منظور بود که با ادغام کردن بن لادن و طالبان ، آمريکا بتواند طالبان را گروه ضد آمريکايی معرفی کند.  بن لادن که سرمايه باد آورده ای استخبارات  عربستان سعودی و آمريکا راصرف تربيت نظامی جوانان عرب و طالبان افغانی و پاکستانی کرد ، ولی هيچگونه عمل سازنده ای از او به بادگار نماند . او که مليونها دالر امريکا ، مسلمانان و شرکت های نفتی را بنام جهاد و امارت اسلامی افغانستان جمع آوری کرده بود ، هيچ شفاخانه ، مکتب ، مدرسه ، راه سازی ، دانشگاه ، موسسات تعليمی و دار الايتام اعمار نشد . همه اين پولهای باد آورده را به تربيت و بوجود آوردن طالبان به مصرف رسانيد. حرکت و عمل کرد بن لادن  و طالبان چه قبل از 11 سپتامبر و جه بعد از آن بنفع آمريکا تمام شده است . اين حرکت بهانه خيلی محکمی شد که آمريکا جهت گسترش ساحه نفوذش بر مناطق استراتيژيک و قلب اسيا موفق گردد  و لشکر کشی نمايد.  کشور ما امروز به شطرنجی ميماند که دو بازی گر اصلی ، پاکستان و اسامه بن لادن و امريکا در دو طرف آن قرار گرفته اند . بعد از 11 سپتامبر افغانستان يک بار ديگر مورد سود جويی و چالشها قرار دارد که آينده روشن آن بچشم نميخورد. زمانيکه عمليات آمريکا بخاطر سرکوب و نابودی طالبان و القاعده ( در ظاهر)آغاز گرديد ، يکباره اسامه بن لادن و ملا عمر از صحنه سياسی و نظامی افغانستان  ناپديد شدند . شک نيست که بن لادن هم مانند بسيار ی از عناصر آموزش ديده آمريکا  يا در افقانستان برای هميشه مخفی ميامند و فعالعيت نمی کند و يا اينکه به يکی از کشورهای امريکايی لاتين انتقال ميابد که همچون جناييتکاران نازی برای هميشه از نظرها پنهان بماند و يا هم به ترتيبی او را سر به نيست می کنند ، زيرا تاريخ مصرف او ظاهراً برای آمريکا تمام شده است.   ايالات متحده در سال هاي اخير سعي داشته است که خود را به مثابه مخالف «بنياد گرائي اسلامي» و مدافع حقوق بشر جلوه دهد و حتي در يک سال گذشته پرچمدار «گسترش دموکراسي در خاورميانه بزرگ» شده است. سران دولت بوش که پس از حمله تروريستي 11 سپتامبر به ساختمان هاي «مرکز تجارت جهان» در نيويارک، سياست فاجعه آميز حمله نظامي افغانستان و عراق را سازمان دادند، مکرراٌ مدعي مخالفت ايالات متحده با بنيادگرايي اسلامي شده اند.

حسام سويلم، يك كارشناس امور استراتژيك مصر با ارايه تحليلي تحت عنوان "جنگ افغانستان و اهداف علني و غير علني آمريكا" مي‌نويسد:

 تاريخ تنها شاهدي است كه مي‌تواند بر وقوع جنگ‌هاي مستمر در افغانستان و شكست‌هاي تلخ قدرت‌هاي بزرگ در خاك اين كشور به مردم شهادت دهد و امروز آمريكا به رغم اطلاع از تمامي اين وقايع تاريخي آمده است كه به بهانه‌ي اعاده‌ي حيثيت از حملات 11 سپتامبر و نيز نابود سازي گروه‌هاي تروريستي وارد خاك افغانستان شود. مطمئنا هر انسان اند يشمندي مي‌تواند به گسترد گي دايره‌ي مخفي اهداف واشنگتن از حمله به افغانستان پي ببرد زيرا تنها وجود اهداف بزرگتر است كه مي‌تواند آمريكا را قانع سازد تا پا در مرداب مخوف افغانستان گذارد.

سويلم مي‌نويسد: قبل از اينكه اهداف علني و غير علني حمله‌ي آمريكا به افغانستان را ارزيابي كنيم بهتر است نگاهي گذ را به شكست تلخ برخي از قدرت‌هاي بزرگ جهان در افغانستان كنيم. ابتدا با امپراطوري انگليس شروع كنيم. امپراطوري بزرگ انگليس زماني كه مي‌خواست در سال 1840 اقدام به اشغال افغانستان كند با شكست مواجه شد و در نهايت با بهانه‌ي افزايش خسارت‌هاي شد يد انساني و غير انساني، كابل را در سال 1841 ترك كرد و پس از آن در سال 1880 امپراطوري انگلستان مجددا قصد اشغال افغانستان را در سر پروراند اما با اعلام استقلال افغانستان اين شكست مجددا براي انگليس تكرار شد. اتحاد جماهير شوروي دومين قدرت مطرح جهان بود كه طعم شكست و واماند گي را در افغانستان چشيد به طوري كه شوروي در سال 1979 به افغانستان لشکرکشيد. اتحاد جماهير شوروي جنگ بسيار خونيني را در افغانستان رهبري كرد، جنگي كه تا ده سال به طول انجاميد و طي آن شوروي بيش از 15 هزار تن از نيروهاي نظامي خود را در اين جنگ از دست داد و خسارت‌هاي سياسي و اقتصادي گسترده‌اي متحمل شد و در نهايت همه حوادث دست به دست هم داد وضربه‌ي نهايي را به پيكر اتحاد جماهير شوروي وارد ساخت .

اين كارشناس مسائل استراتژيك مي‌افزايد: حال به ارزيابي و بررسي اهداف علني آمريكا از جنگ با افغانستان بپردازيم، اهداف علني آمريكا به د ستگيري اسامه بن لادن، رهبر شبكه القاعده و هدف قرار دادن مقر گروه‌هاي تروريستي در افغانستان متمركز بود. پس از مطرح شدن اين موضوع از سوي مسوولان كاخ سفيد اين سوال مطرح شد كه چرا آمريكا برغم تمام اطلاعاتي كه از تاريخ افغانستان و نتيجه‌ي احتمالي اين جنگ داشت وارد آن شد و چرا تصميم‌ گيرندگان اصلي سياست‌هاي كاخ سفيد برشروع اين جنگ و به اشغال در آوردن افغانستان مصر بودند و براي ورود به اين جنگ دو برابر نيروهاي خواسته شده را به اين كشور وارد كردند. براي اثبات اين ديدگاه كه اهداف علني آمريكا در جنگ افغانستان چيزي فراتر از دستگيري بن لادن و نابودي مقر گروه‌هاي تروريستي است، كافي است تعداد نيروهاي مقابل با آمريكا يعني طالبان و القاعده و تجهيزات نظامي اين نيروها را با نيروها و تجهيزات نظامي آمريكا دراين جنگ مقايسه كنيم.

 


حجم نيروهاي آمريكايي شركت كننده در جنگ افغانستان:

بيش از 500 جنگنده‌ي آمريكايي، چهار كشتي هواپيمابر، بيش از 150 کشتي جنگي و ناوشكن‌هاي مسلح به موشك‌هاي كروز و تام هاك، و به خدمت گرفتن بيش از 250 هزار نيروي زميني و دريايي خاص در كنار نيروهاي خاص ديگر از ناتو و انگليس و احتمال استفاده از سلاح‌ كشتار جمعي در اين جنگ.

حجم نيروهاي طالبان:

حجم نيروهاي طالبان از 50 هزار تن فراتر نمي‌رفت و پس از نيروگيري گروه طالبان تعداد آنها به 200 هزار فرد رسيد اما تجهيزات نظامي اين گروه چيزي بيش از 200 تانك و نفربر زرهي و 1500 توپخانه و موشك انداز، 10 هواپيما، 100 ضد هوايي و موشك ضد تانك نبود كه البته قابل ذكر است تمام اين تجهيزات نظامي باقي مانده از جنگ اتحاد جماهير شوروي و اكثرا فرسوده بودند.

حجم نيروهاي القاعده:

اما تعداد اعضاي شبكه‌ي القاعده به رهبري اسامه بن لادن كه آمريكا او را دليل اصلي حمله‌ي خود به افغانستان معرفي كرده است به بيش از 5000 تن نمي‌رسيد كه تمامي اين افراد به سلاح‌هاي سبك مسلح بودند و مقر اصلي آنها در مناطق مرزي افغانستان بود و همزمان با آغاز حمله‌ي آمريكا اكثر اين افراد و رهبران آنها به كشورهاي مجاور افغانستان گريختند و افراد باقي مانده از آنها نيز به سختي شناسايي مي‌شوند زيرا اين افراد در ميان قبايل افغان و با لباس‌هاي كاملا محلي بسر مي‌برند. اما تعداد پايگاه‌هاي القاعده در افغانستان 21 پايگاه بود و اين پايگاه‌ها در حال حاضر تخليه و نيروهاي آنها به پايگاه‌هاي ديگر در مناطق كوهستاني منتقل شده‌اند .  پس از مقايسه‌ي قدرت‌هاي انساني و نظامي دو گروه درگير در افغانستان اين سوال مطرح مي‌شود آيا براي شكست نيروهاي محدود افغان با چنين تجهيزات نظامي محدود آمريكا نيازمند چنين هزينه‌ي نظامي و انساني سنگين در افغانستان است. زماني كه اين واقعيت را در نظر مي‌گيريم كه قيمت يك موشك تام هاك به بيش از 2 ميليون دالر مي‌رسد و هزينه‌ي پرواز يك جنگنده‌ي آمريكايي بدون ذخيره موشكي به 10 هزار دالر مي‌رسد، و با فرض اينكه آمريكا مي‌خواهد در اين جنگ از 100 موشك تام هاك و 500 پرواز از جنگندهاي‌ خود استفاده كند آيا منطقي است كه اين كشور بيش از200 ميليون دالر براي اين موشك‌ها و 30 ميليون دالر براي پرواز جنگنده‌هاي خود بر فراز پايگاه‌هاي غير مسكوني و مناطق خالي از سكنه در افغانستان هزينه كند؟ اين هزينه‌ها جدا از ديگر هزينه‌هاي لوژستيكي آمريكا در افغانستان است كه ميلياردها دالر براي آنها هزينه كرده است .  سياست آمريكا بر تحقق اهداف علني خود در افغانستان چون ريشه‌كني گروه‌هاي تروريستي، فروپاشي كامل نظام طالبان و نابودي رهبران تروريستي درجه‌ي يك شبكه‌ي القاعده چون بن لادن و الظواهري متمركز خواهد شد و پس از تحقق اين اهداف كه مطمئنا طولاني‌تر از زماني كه آمريكا پيش از آغاز اين جنگ براي تحقق آن ها تخمين زده، خواهد بود، برنامه‌ي دوم خود در اين كشور را به اجرا خواهد گذاشت. برنامه‌ي دوم كاخ سفيد، كه عملا با شكست برنامه‌ي اول در اين كشور به صورت پراكنده در حال انجام گرفتن است آن است كه دولت آمريكا پايه و اساس حكومت دست نشانده‌ي خود در افغانستان را محكم كند و با هزينه‌سازي ميليارد ها دلار درصدد فعال كردن اقتصاد افغانستان و ساخت و ساز آن باشد زيرا به هر حال با بازگشت مهاجران افغاني و از سر گرفتن نبض اقتصاد در اين كشور مردم آن نيازمند حمايت نظامي قدرت بزرگتر‌ي براي استقرار هستند كه طبيعتا حكومت دست نشانده‌ي آمريكا اين پست را به واشنگتن خواهد داد و عملا يكي از اهداف غير علني كاخ سفيد براي تاسيس پايگاه نظام ثابت در افغانستان تحقق مي‌يابد.

اما در مقابل كشورهايي كه از حضور نظامي آمريكا در افغانستان مورد تهديد قرار گرفته‌اند ساكت نخواهند نشست و قدرت‌هايي چون روسيه و چين هرگز تهديد نظامي آمريكا را نخواهند پذيرفت و همين عامل منجر به آن خواهد شد و اين دو كشور درصدد تحريك قبايل افغان عليه حكومت دست نشانده‌ي آمريكا شوند زيرا روسيه براحتي مي‌تواند قبايل تاجيك و ازبك افغاني را كه در مناطق مرزي نزديك به كشورهاي آسياي مركزي مستقر هستند بر عليه حكومت دست نشانده آمريكايي در كابل بشوراند و از آن سو چين تلاش خواهد كرد در مناطق مرزي شمال غربي خود با افغانستان در برابر قبايل پشتون كه اكثريت اين منطقه را تشكيل مي‌دهند و نيز در مناطق شرقي و جنوبي افغانستان نيز مستقر هستند و به طور كلي تقريبا 60 درصد افغانستان را تشكيل مي‌دهند سياست چند قطبي را پيش بكشد و بدين ترتيب مي‌تواند جنگ طولاني مدتي را به صورت مخفيانه و با حمايت و سياستگذاري پشت برده عليه آمريكا در افغانستان هدايت كند و در پايان فشارهاي مخفيانه‌ي روسيه و چين از سو يك سو و حتي ايران از سوي ديگر آمريكا را در مردابي از بحران‌هاي افغانستان قرار خواهد داد و به جرات مي‌توان گفت كه آمريكايي‌ها پيش از آن كه افغانستان به ويتنامي ديگر برايشان تبديل شود نيروهاي خود را از اين كشور خارج خواهند ساخت، همان كاري كه پيش از اين قدرت‌هاي جهاني بزرگ دست از پا درازتر به آن اقدام كردند و پس از تلفات سنگين آواز عقب‌نشيني از افغانستان را سر دادند.

روزنامه‌ي الشرق الاوسط مي نويسد:

دشمن فرضي آمريكا در جنگ افغانستان نيرو و تجهيزات نظامي بسيار محدودي را در اختيار داشت و نيز به رغم آنكه نيروهاي اين د شمن يعني طالبان و القاعده حتي به يك سوم نيروهاي آمريكايي نيز نمي‌رسيدند اما كاخ سفيد چندين برابر اين تعداد، نيرو و تجهيزات نظامي براي رهبري اين جنگ هزينه كرد و ميلياردها دالر براي اين جنگ اختصاص داد بنابراين با توجه به اين ادله‌ي ملموس مي‌توان به اين واقعيت رسيد كه آمريكا اهداف غير علني را در جنگ افغانستان دنبال مي‌كند كه تحقق آن‌ها بسيار مهم تر از تحقق اهداف علني اين كشور يعني دستگيري بن لادن و نابودي گروه‌هاي تروريستي است. افغانستان براي تحقق اهداف غيرعلني و علني آمريكا نقش كليدي و به عبارتي نقش سكوي پرتاب را ايفا مي‌كرد. حال با توجه به قرائن موجود به بررسي و ارزيابي اهداف غير علني جنگ افغانستان بپردازيم:

 <-سرنگوني نظام طالبان در افغانستان و برپايي نظامي موازي با اهداف آمريكا در اين كشور، سرنگوني طالبان در افغانستان و تاسيس يك نظام تحت حمايت يا به عبارتي د ست نشانده توسط آمريكا اين فرصت را براي واشنگتن ايجاد مي‌كرد كه حضور نظايمي خود در افغانستان را به صورت دايمي تضمين كند و با اين حضور نظامي ديگر اهداف خود را دنبال كند. حضور نظامي آمريكا در افغانستان از شمال، كشورهاي آسياي مركزي و از شرق چين و از غرب ايران را تهديد و تحت نظارت خود قرار مي‌داد و از سويي اين حضور نظامي نيز مي‌توانست در تعديل موضع‌گيري تند پاكستان با هندوستان در قضيه كشمير تاثيرگذار باشد زيرا تهديد حضور نظامي آمريكا پاكستان را نيز تحت الشعاع خود قرار مي‌داد و همين تهديد در كاهش فعاليت‌هاي هسته‌يي پاكستان نيز مي‌تواند بسيار تاثيرگذار باشد زيرا اين كشور خود را با محاصره‌ي نظامي آمريكا در شمال و هند، اين دشمن ديرينه در شرق و حضور نظامي آمريكا در جنوب درياي عرب مواجه مي‌بيند.

 <-تشكيل‌خطوط ارايه‌ي سريع خدمات رساني به آمريكا، واشنگتن در تحقق اين هدف بيشتر سعي دارد كه برمنطقه‌ي درياي خزر به نحوي مشرف باشد زيرا اين منطقه سرشار از ذخاير بزرگ نفتي است.

  <-نابودي يا محاصره‌ي مزارع خشخاش در افغانستان، توليد اين مزارع و تجارت محصول آن‌ها بيش از سه چهارم بازار جهاني را تامين و اشباع مي‌كند و اين يكي از نگراني‌هاي اقتصادي آمريكا درجهان است.

  <-استفاده از حضور نظامي و پايگاه‌هاي نظامي آمريكا براي هدف قرار دادن و تهديد كشورهاي عربي و اسلامي، آمريكا هميشه كشورها‌ي مسلماني چون عراق، سودان، يمن، ليبي، لبنان، سوريه و ايران را متهم به همكاري با گروه‌هاي تروريستي و تامين امنيت اين گروه‌ها كرده است كه بر كسي پوشيده نيست تهديد و محاصره‌ي اين كشورها در منطقه مترادف با تامين امنيت سياسي و استراتژيك اسراييل است. بنابراني حضور پايگاه‌هاي نظامي آمريكا در افغانستان به صورت دايمي اين كشورها را در تيررس خود قرار مي‌دهد و با اعمال فشار و تهديد به اين كشورها مي‌تواند در هر زماني كه بخواهد از پايگاه‌هاي خود در كابل، منافع اين كشورها را قرار دهد .  البته اگر اين واقعيت تاريخي را در نظر بگيريم كه هميشه در پس جنگ‌هاي جهاني، منطقه‌يي و حتي انقلاب‌هاي داخلي در جهان انجمن‌هاي صهيونيستي و فراماسوني ‌قرار گرفته‌اند احتمال د ست داشتن اعضاي اين انجمن‌ها در حادثه‌ي 11 سپتامبر بسيار قوي مي‌شود، هر چند در آغاز تحقيق اين حاد ثه‌ي تاريخي نيز سرنخ‌هاي بسيار قوي از د ست داشتن صهيونيست‌ها بد ست آمد اما پرونده‌ي ‌تحقيق در اين قضيه از سوي آمريكا سريع بسته شد بنابراين وجود آمريكا در افغانستان نه تنها هد ف غير علني سرد مداران كاخ سفيد بود بلكه هدف غير علني اسراييل نيز است و ممكن است اين دو كشور براي تحقق اين هد ف تلاش‌هاي مشتركي را نيز انجام داده باشند چون فراهم آوردن بهانه‌ي لازم جهت حمله و به اشغال درآوردن افغانستان.

سياست خارجي امريكا حكم مي كردكه از مجاهدين در برابر رقيب نيرومند آن زمان يعني اتحاد شوروي به حيث پيادگان عرصه شطرنج استفاده شود. ارزان ترين مهره در بازي شطرنج پياده اي آن است كه هر لحظه مي توان براي داشتن موقعيتي بهتر آنرا قرباني نمود.
با داخل شدن ارتش سرخ به خاك افغانستان ، سيل كمك هاي نظامي به سوي مجاهدين جريان پيدا كرد. با وجود آن كه پاي منافع استراتيژيك امريكا بيشتر از هر كشور ديگر در آ نجا دخيل بود ولي باز هم كمك هايي كه صورت گرفت بيشتر آنها از بانك هاي عربستان سعودي بصوب پاكستان سرازير مي شدند. بخش كمتر از نصف اين كمك ها كه از طرف امريكا صورت مي گرفت خود قصه اي عليحده دا رد .با برقراري حكومت مجاهدين در كابل، سفير ايالات متحده در كابل و معاونش ريچارد هوگلند، آخرين ديدار مهم خود به عنوان مقامات رسمي ايالات متحده در كابل را انجام دادند و بدين وسيله افغا نستان در فاصله اي سالهاي 1992 تا 1994 در يك انزواي بين المللي قرار داده شد. عده اي اين عملكرد را دليلي بر بي اهميت بودن افغانستان براي امريكا مي دانند، اما با توجه به حقايق ديگر، اين نتيجه به دست مي آيد كه افغانستان پس از فروپاشي شوروي، هميشه براي امريكا اهميت داشته و دوري از آن و يا كشيدن پرده به روي آن كشور، جزيي استراتيژي دقيق اين كشور بوده است. ايلي كراكوسكي كه مامور وزارت دفاع امريكا و مسول بخش افغانستان در دهه هشتا د ميلادي بود مي گويد: ا فغانستان هميشه براي ما اهميت داشته است.اين كشور در تقاطع راهي قرار گرفته كه قلب دنيا را به شبه قاره هند پيوند مي دهد. اين كشور اهميت خويش را از موقعيت اش كسب مي كند، موقعيتي كه در مرز دريا و خشكه قرار گرفته و نقطه اي تلافي قدرت هاي جهاني تاريخ بوده است. مغول ها و سكندر كبير از همين راه گذشتند و بازي بزرگ روسها و انگليسهاي قرن نزده هم در همين جا صورت گرفت. در قرن بيستم ميلادي هم، افغانستان مرز دو قدرت بزرگ جهاني بود. با آزادي افغانستان جمهوريت هاي آسيايي ميانه كه همه اي آ نها دور از آب هاي گرم واقع شده اند، افغانستان محور استراتيژيك منطقه شد.

 


سال۱۳۷۱ خورشيدى دولت مجاهدين به رياست "صبغت الله مجددى " وارد کابل گرديده و سپس "برهان الدين رباني "جايگزين آن شد.  اين حلاوت و شيريني عمرى کوتاه چون حباب داشت . چرا که در سومين روزاين پيروزى در حالي که شليک هاى "شاديانه " تفنگها همچنان ادامه داشت ، به يکباره لوله تفنگ از آ سمان به سوى يکديگر نشانه رفت تا بار ديگر تراژدى خونين جنگ و کشتار و قصه تلخ دربدرى ادامه يابد . دو رقيب يعني "رباني" و "گلبدين حکمتيار" که در کوه ها متوارى است و هنوز به غرش تفنگ دل خوش مي دارد، جنگ با يکديگر را تدارک ديدند و به تدريج ديگر گروه ها و رقبا را نيز در اين جنگ ، کشتار، ويراني و بي سرنوشتي سهيم کردند . حاصل اين ستيز و تضاد جد يد تحميل چهار سال جنگ ، ويراني شهرهايي چون کابل،قندهار، مزارشريف ،بتهاي باميان و دهها شهر ديگر، کشتا ر ده ها هزار نفر، افزودن برانبوه معلولان و مجروحان و تداوم مهاجرت و ياس و نااميدى بود.  از اين تضاد و جنگ ، فرزندى متولد شد که "طالبان " نام گرفت . عصر طالبان در تاريخ معاصر افغانستان سياه ترين دوره اين کشور ناميده شده است . عصرى که تحجر، افيون و تروريسم نه تنها مردم افغانستان که تيغي بر گلوى تمامي بشريت شد و به رغم سرنگوني رژيم اين گروه متحجر، تاوان و پيامدهاى حضورآنان همچنان ادامه دارد و همچنان قرباني مي گيرد. حادثه يازده سپتامبر که بيش از سه هزار شهروند بيش از۶۰ کشور جهان رادر کام مرگ فرستاد، موجب شد تا "انفعال" جهاني در قبال پديده هايي چون طالبان و تروريسم به "تحرک " تبديل شود. حاصل آن سرنگوني رژيم طالبان ونابودى بسيارى از لا نه هاى تروريستها در اين کشور بود. ( 14 اکتبر2001 ) پايان افسانه پيروزيها و آغاز شکست سخت طالبان و تروريستها بود. اماآيا، با سقوط رژيم طالبان و تخريب لا نه هاى تروريستهاى "اسامه بن لا دن، ايمنالظواهري، ملا عمر، حکمتيار " جنگ و قتل در ا فغانستان پايان يافته است ؟ پاسخ به اين سوال همچنان منفي است . زيرا پديده طالبان همچنان حضور دارد و حتي اخيرا سازماندهي و فعالتر شده است . تروريستها نيز در بسيارى از نقاط جهان از جمله عراق ، يمن ، مراکش ، اندونزيا و ... قتل و کشتار به ارمغان مي آورند. بر اساس گزارشهاى منتشره ، رهبران سياسي و نظامي اين گروه براى هماهنگ کردن آنچه که مقاومت عليه نيروهاى آمريکايي در افغانستان خوا نده شده ،گروه هاى جد يد مقاومت تشکيل داده ا ند. شخصي که خود را سخنگوى طالبان معرفي کرده است ، مي گويد : در آخرين نشست رهبران طالبان ، شورايي ۱۰ نفرى که از سوى "ملامحمدعمر" رهبر طالبان تعيين شده است ، گروه هاى مقاومت را ساماندهي مي کند. اين تحرکها که منجر به ايجاد روزافزون ناامني ، اشغال و کنترل برخي ازمناطق توسط طالبان ، به آتش کشيدن ده ها مدرسه به ويژه مدارس دخترانه ، توقف فعاليت سازمانهاى امدادى و ناامني برخي راه ها شده ،بعضا حتي نيروهاى مقابل را به انفعال کشانده و اخبار نسبتا موثقي نيز از مذاکرات پنهان دولت کابل و آمريکا با لايه هايي از طالبان را به دنبال داشته است . "رادني ديويس " سخنگوى پيشين نظامي آمريکا در افغانستان که ماموريتش پايان يافت ، اخيرا گفت : گزارش هايي خوانده ام که اف .بي .آى با برخي از رهبران و نمايندگان شبه نظاميان طالبان ديدار و مذاکراتي داشته است .

مطلبى كه در زير مى خوانيد، گزارشى است كه بوسيله جان پيلجرروزنامه نگارانگليسي، بمناسبت پيروزى نيروهاى ائتلاف به سرپرستى آمريكاه برضد تروريسم منتشر كرده است. اين گزارش نسبت جالب بودن تااکنون به زبانهاي مختلف ترجمه وبه نشررسيده او چنين مى نويسد:

))من در تمامى طول زند گى خود به خيلى از مناطقى كه در آنجا هرج و مرج سياسي حكمفرما بوده سفر كرده ام اما جايى را مثل اينجا نيافتم . اين گزارش‏ در باره خشونت، رشوه خوارى و نااميدى است. اين يك نگاه تيزى است به دروغها، خيانتها و ظلم و ستمى كه افغانستان امروزه را بويژه براى زنان به جهنمى تبديل كرده است. براى آشنائى با مردم و منطقه اطراف راهى كابل مى شود. در تمامى مسير حركت هيچ چيزى از بازسازى بچشم نمى خورد. تنها در محله هائى كه دولت و نيروهاى خارجى در آن مستقر بودند بازسازى انجام شده بود. ويرا نى، بدبختى، فقر وفحشا در گوشه و كنار شهر كابل و ساير شهرهاى افغانستان به عيان ديده مى شود. خودفروشى زنان و دختران در افغانستان بيداد مى كند و به قول سربازانى كه در ماموريت هاى مختلف به كشورهاى ديگر رفت و آ مد كرده بودند در هيج جاى دنيا به اين اندازه خودفروشى و ارزان فروشى را بچشم نديده بودند. لازم به توضيح است كه دايركنند گان خانه هاى فسا د و فروش‏ زنان به سربازان و نيروهاى خارجى با مسئولين دولتى در ارتباط مستقيم هستند. در كنفرانس‏ حزب كارگر انگليس‏ بعد از حمله 11 سپتامبر تونى بلر چند جمله فراموش‏ نا شدنى را بيان و مسئله اى را فاش‏ كرد. اين كه "ما، به مردم افغانستان اين قول را مى دهيم، که شما را تنها نخواهيم گذاشت." اگرطالبان سرنگون شوند، ما با همكارى شما دولتى را كه از پشتيبانى وسيعى برخوردار با شد، براى بازسازى افغانستان و اين همه خرابى و ظلم و ستمى كه بر شما رفته است جانشين خواهيم كرد. دولتى كه تمامى گروههاى قومى و مذهبى را متحد كند. تا شما از فقر و ستمى كه اكنون موجوديت ا نسانى شما را تهديد مى كند، رها يى يابيد." او گفته بوش‏ را تقليد كرد، بوش‏ چند روز قبل ازاو گفته بود : " مردم تحت اختناق افغانستان سخاوت آمريكا و متحدين آن را خواهند شناخت. همزمان كه هدفهاى نظامى را بمباران مى كنيم براى مردان، زنان و كودكان در حال مرگ از گرسنگى و رنجديده افغا نستان از هوا دوا، غذا و ديگر مايحتاج اوليه زندگى خواهيم ريخت. آمريكا دوست مردم افغانستان است." يكا يك كلماتى كه آنها بر زبان راندند، دروغ بود. گفته و تبليغات آنها همه افسانه آفرينى كثيفى بود تا بدين وسيله راه اشغال هردوكشور افغانستان و عراق را برايشان باز كند. اشغال غير قانونى آنگلو _ آمريكايى عراق خيلى بيشتر بحرانى و هرج و مرج آفرين بوده اما شايد ا فغانستان فاجعه زده، فراموش‏ شده، آن اولين "پيروزى" در " جنگ ضدتروريستى" بيشتر شاهد شوك كننده در باره قدرتنمايى آمريكا و انگليس‏ باشد. اين، اولين ديدار من از اين كشور بود. در دوران زندگى ام، به مناطق زيادى سفر كرده ام كه در آنجا هرج و مرج سياسى حاكم بوده است، اما هرگز من جا ي را مثل اين جا نديدم. كابل با خرابه ها، خرده شيشه ها، شن و سنگريزه ها به جاى خيابان، عينا درسدن بعد ا ز1945 در آلمان رابه خاطر مى آورد؛ اين جا انسانها در ساختما نهاى خرد و خمير شده، چون قربانيان زلزله زده، در انتظار رهايى زند گى مى كنند. آنها برق و يا وسائل گرم کننده ندارند؛ آتش‏ افروزى آ نها شبها، از ميان سورا خهاى ديوا رهاى گلوله خورده، سوسو مى زند. در اين شهر بندرت ديوارى وجود دا رد كه بر بدنه ا ش‏ نشانى از گلوله انواع سلاحها نداشته با شد. موترها ى زير و رو شده در چهار راهي ها باقى مانده اند. پايه هاى برق كه در نظر بود نمايشى از بس هاى مدرن را به تماشا گذارند، چون گيره هاى فلزى خم شده اند. بس هاى سيمدار بريكديگر تكيه دا ده ا ند. اين بسها، مجسمه هايى را به خاطر مى آورند كه خمرهاى سرخ از ماشينها برافراشته بودند تا سال سفر را نشان دهند . در سال 2001 مبلغى بالغ بر 10 ميليارد دالر در افغانستان به مصرف رسيد كه بيشترين قسمت آن را آمريكا تأمين كرده بود. بيش‏ از %80 از اين مبلغ خرج ريختن بمب و پركردن جيبهاى سران جنگجو يعنى مجاهدين سا بق گرد يد. آمريكاييها به هر كدام از تفنگداران دهها هزار دالر پول نقد و مقدار مشابعى سلاح دا د ند. « ما به هر كدام از سران تفنگداران كه توا نستيم دست رسى پيدا كنيم، مراجعه كرديم.» اين را يكى از كارمندان سياCIA در زمان جنگ، به خبرنگار روزنامه وال ژورنال استريت گفته بود. به زبانى ديگر،آنها رشوه گرفتند تا به جاى جنگ با يكديگر با نيروهاى طالبان مبارزه نمايند. اين ها كسانى بود ند كه در 1989 هنگاميكه نيروهاى روسيه عقب نشينى نمودند، بر سر حاكميت شهر كابل با يكديگر جنگيد ند و شهر كابل را با خاك يكسان كرده و بر طبق گزارش‏ سازمان ديده بانى حقوق بشر مركز اين سازمان در نيويارك مى باشد ،50000 انسان بيدفاع را به قتل رساندند كه بيشترين آ نها در يكسال كشته شد ند. اينها اكنون، بر افغانستان چيره شده و انحصار، آزار و اذيت مردم و معامله ترياك را بدست گرفته اند. اينها توانسته ا ند ارتشهاى شخصى بوجود آورند و مردم را بيش‏ از پيش‏ مورد شكجه، اذيت و آزار قرار دهند، ايجاد رحب و وحشت كنند و به مافياى كشت خشخاش‏ و به صادر كنندگان ترياك به بازارهاى اروپا و آمريكا تبديل شوند. %90 از هروئين مصرفى در بريتانيا از اين راه تأمين مى گردد. اما با اين وجود، اين دولت روى كار آ مده بعد از سرنگونى طالبان در واقع فقط حكم يك نمايش را دارد؛ اين دولت پولى در بساط ندا رد. يكى از كارمندان وزارت امورانکشاف دهات در كابل، عمر زاخيل وال به من مى گويد كه "كمتر از%20 از كمكهاى خارجى به خزانه دولتى مى رسد، ما حتا پول براى پرداخت حقوق كارمندان دولتى نداريم، از آن كمتر براى پرداخت هزينه هاى بازسازى". ایالات متحده ازهمان ابتدا حرکت، مجاهدین را حمایت نموده و سیلی ازکمک های مالی خودرا ازطریق اسلام آباد به آدرس آنان سرازیر نمود. اسلام آباد درست به همین دلیل بعد ها به خود حق داد که به عنوان قیم جهاد افغانستان درمورد سرنوشت آن تصمیم گیری کند. پس ازسرازیر شدن امداد های خارجی به سرکردگی آمریکا- به سوی مجاهدین ، افغانستان به محل رقابت جدی دو ابرقدرت جهانی تبدیل شد. مجاهدین با قدرت وصف نا پذیری که کسب کرده بودند دریک خلاء سیا سی قرارگرفتند . حتی عده ای ازرهبران جهادی آرزو داشتند که حکومت جمهوری افغانستان چند صبا حی بیشتر دوام بیاورد. حضورمجاهدین درکابل به دلیل اختلافات فراوان درونی منجر به خلاء قدرت مشروع ودرنتیجه نزاع بی پایان گردید.((

 بعدازلشکرکشي امريكا و متحدين غربي آن بار ديگر تفنگ در اختيار جنگسالاران فراري ديروزي قرار گرفته و هرروز‌اخبار دردناکي از چور و چپاول و دزدي و راهگيري و ... تفنگداران از گوشه و كنار كشور بگوش مي رسد و خبرنگاران داخلي و خارجي از واقعات دلخراش راپور مي دهند . درکابل از يكسو قد برافراشتن لحظه به لحظه‌ي بلند منزل ها و ماركيت ها و از سوي ديگر فقر، مظلوميت و بيچارگي تك تك ساكنان آن نشان مي‌دهد كه پايتخت به نمايندگي از تمام شهرهاي كشور درچه مظلوميتي غرق مي‌باشد و چگونه بي‌دادرسي به پيش مي‌راند. در چند ماه اخير گراف جرم و جنايت در كابل آنقدر اوج گرفته كه ۶ مستوفي توان حسابگيري آن را نخواهند داشت كه علل آن را مي‌توان در فقر و آلوده بودن پوليس آن به جنايت دانست. هر دزدي و يا قتلي كه صورت مي‌گيرد گفته مي‌شود، دزدان يا قاتلان «لباس پوليس به تن داشته.»  معلوم نيست چه دليلي وجود دارد كه فلان آمر حوزه در فلان ناحيه با دزدان دهن جوال را بگيرد ولي در ناحيه جديد از چنين كاري توبه نمايد!! اين شيوه هاي غير اساسي كار فقط مردم را به سكوت و تسكين واداشتن است، نه علاج درد مردم. بهاي اين همه لول دادن ها، انتظار كشيدن ها و تجربه كردن ها را فقط بايد مردم بپردازند. وزير داخله جهت تامين امنيت حداقل پايتخت بايد به فكر چاره اساسي باشد و آن اينكه بايد تغييرات ريشه‌اي و بنيادي در دستگاه پوليسش بوجود آورد، زيرا ناف بسياري از تقرر يافتگان پوليس در سال هاي اخير به جاهاي بند است كه دور كردن شان از قدرت كاري در حد قرباني دادن است.  با اندوه ودرد تااکنون نه تنها در ریشه کن کردن سیستم وشیوه های قوماندان سالاری وحاکمیت تفنگ کار موثری صورت نپذیرفته ، بلکه بصورت مستقیم وغیرمستقیم درتقویهء پایه های سیاسی وقدرت اقتصادی آنان موثریت روا داشته شده است . درحالیکه دراوضاع کنونی ودر طی سه سال این انتظار موجود بود که درعرصه های تأمین امنیت، بازسازی وقانونمداری، طرد فساد اداری ودولتی وسایر نابه سامانی ها کار های بزرگی انجام میشد اما این مامول ها تحقق نیافته باقی مانده وخواست ملت برای ایجاد یک دولت قوی ونیرومند وپاسدار قانون و تأمین کنندهء امنیت وادامه دهندهء بازسازی، تأمین کار ورفاه اجتماعی درحال بدل شدن به یأس تلقی ميشود. در حقیقت بسیاری از فرماندهان و افراد مسلحی که به نیروهای خارجی به سرکردگی امریکا کمک کردند تا طالبان را سرنگون کند، حالا خود به تهدیدی برای تلاش های دولت کرزی در برقراری صلح تبدیل شده اند. در شرايط فعلي براي همگان آشکار است که مرکز گريزي و قانون شکني چه در ولايات و چه در مرکزبه اندازه ايست که هيچ مرجع قانوني نمي تواند در برابر آن ايستادگي کند . امروز بوروکراتيزم ريشه دار در کشور مانع هرگونه پيشرفت است، لذا برنامه هايي چون خلع سلاح ، مبارزه با مواد مخدر و غيره نتوانسته اند به موفقيت برسند. در برابر اين نا بساماني بنيادي، سياست هايي چون تغيير مسئوولين در ولايات، سطحي به نظر می رسد، اين سياست ها نه تنها باعث بهبود اوضاع نمي شود بلکه به آشفتگي آن مي افزايد. از سوي ديگر در هم ريختگي صلاحيت هاو مسئوليت هاي دست اندر کاران امور و بخش هاي مختلف اداري سبب ناکامي اجرات مثبت و موثر ميگردد. اصلاحات اداري نيز در صورتي موثر است که هيچ کس نتواند به ناحق خواسته خود را به کرسي بنشاند. در هر حال ايجاد يک دولت مقتدر مرکزي با اتکا به اصل شايسته سالاري و مديريت علمي که بتواند به خواسته هاي مردم پاسخ مثبت بدهد، تنها راه سياسي بهبود اوضاع اجتماعي و اقتصادي به شمار مي رود. در غير آن هر شخصی با تجربه ای هم اگر دراين حلقه بسته ودر سيستم بهم آميخته قرار گيرد موفقيت چندانی نخواهد داشت. دزدي ، چپاوول ورشوت ستاني درادارات دولتي ، حاکميت هاي متعدد شهري ومحلي ، تبليغات دوامداربرضد حاکميت ملي ، و... تاچه مدتي دوام ميابد؟ .

متاسفانه جناب ريس جمهورنتوا نست افغانستان را اداره وکشوررا ازتباهي وبدبختي نجات بدهد . طوريکه يارقبلي ودوست نزديک وي  د کتر اشرف غني احمدزي عملکرد دولت حامد کرزي را به انتقاد گرفته و اظهارداشت:

 


با اينکه جامعه جهاني در مورد دولت سازي در افغانستان به اتفاق نظر رسيده است؛ اما برنامه‌ريزي هاي ضروري براي اجراي هماهنگ نظارت بر اين طرح هنوز وجود ندارد . وي که در گفتگو با روزنامه چراغ چاپ كابل سخن مي‌گفت اظهارداشت: در کشورهايي که در افغانستان نيروهاي نظامي دارند نيز درباره درستي اين تصميم دچار ترديد شده‌اند  . اشرف غني افزود: در فاصله سالهاي 2001 تا 2005 ميلادي در افغانستان پيشرفت‌هايي براي استقرار يک دولت مشروع مرکزي که به تدريج اعتماد مردم را جلب کند، حاصل شد؛ اما اکنون بنظر مي‌رسد که دولت توان بالقوه حرکت در اين زمينه را ندارد . وي همچنين براي نجات از اين بن بست راه رهايي را پيشنهاد كرد و گفت: ابزارها و سرمايه‌هايي هنوز هم در افغانستان وجود دارد که از آن مي‌توان در جهت بهبود اوضاع استفاده كرد و حامد کرزاي مي‌تواند قاطعانه عمل کند و نام خود را به عنوان بنيانگذاري آبرومند ثبت نمايد يا در رديف کساني در تاريخ از وي ياد شود که فرصت طلايي را از دست داده اند . وي ياد آور شد: در درجه اول بايد يک محکمه عالي تاسيس شود ثانياً در مبارزه با فساد کميسيون هايي تشکيل بدهند که قادر به جلوگيري از فساد در عاليترين سطح باشد. ثالثاً آنها بايد در پي حکومتداري صحيح باشند و براي نسل جوان فرصتهايي را ايجاد کنند . وي همچنين بر طرف کردن عدم توازن ميان بودجه نظامي و توسعه کشور از سوي جامعه جهاني را علاج ديگر بحران فعلي مي داند . اشرف غني احمدزي که قبلاً در سمت وزارت اقتصاد و دارايي دولت انتقالي فعاليت مي کرد پس از از اعلام کابينه دولت انتخابي حامد کرزي از فهرست کابينه حذف شد و در حال حاضر رئيس دانشگاه کابل مي باشد.

سازمان ملل فساد حاکميت را تهديد می کند:

سازمان ملل متحد در افغانستان نسبت وجود فساد در دستگاه حکومت اين کشور ابراز نگرانی کرده است.

ايدرين ادوارد، سخنگوی دفتر نمايندگی ملل متحد (يوناما) در افغانستان در يک کنفرانس خبری در کابل گفت که آلودگی رو به افزايش مقامات اين کشور به انواع فساد، تهديدی برای حاکميت ملی و امنيت در افغانستان است. ادوارد گفت: " از جامعه جهانی نبايد انتظار داشت که از ادارات و مسئولان آغشته به فساد پشتيبانی کند و اين موضوع برای مردم عادی نيز قابل پذيزش نيست."  به گفته ادوارد فساد و نا امنی دو روی يک سکه است و جايی که فساد باشد در آنجا نا امنی نيز وجود دارد.  سخنگوی يوناما با اشاره به مناطق دوردست افغانستان اين نگرانی را مطرح کرد که ادامه فساد در حکومت به کاهش حاکميت دولت مرکزی در اين مناطق منجر خواهد شد.  او گفت اگرچه افغانستان در يک مرحله گذار قرار دارد ولی ممکن نيست از کنار مسايل مهمی چون فساد، مواد مخدر و اداره ضعيف به آسانی گذشت.  وجود فساد اداری در دستگاه حکومت از آن دسته انتقادهای است که حکومت پس از طالبان به رهبری رييس جمهور کرزی همواره با آن مواجه بوده است؛ آنچه که حکومت کرزی از نخستين روزهای تشکيل متعهد به مبارزه با آن شده بود. ولی در حال حاضر اين مشکل به جای کاهش، رو به افزايش نهاده است.  دوام اين حالت در کنار نارضايتی مردم نگرانی برخی سازمان های جهانی را نيز برانگيخته است. موضوع فساد در د ستگاه حکومت به يکی از بحث های محوری مطبوعات غربی نيز تبديل شده چنانچه در يکی از شماره های اخير روزنامه واشنگتن پست در مطلبی از خريد و فروش پست های بلند دولتی در افغانستان خبر داده شده است. بسياری افغان ها به اين نتيجه رسيده اند که اگر جلو فساد گرفته نشود و اصلاحات لازم به وجود نيايد آنچه در چهار سال گذشته دولت و مردم به دست آورده اند به آسانی از دست خواهد رفت.

يک هفته ‌نامه آلماني مدعي شد:

 فشار آمريكا بر كرزي براي استعفا از مقامش شد . با گسترش و تشديد موج خشونت‌ها شايعاتى مبني بر اينكه دولت آمريكا حامد كرزى، رئيس جمهور افعانستان را زير فشار گذارده تا از مقام خود استعفا دهد، به گوش مي رسد . هفته‌نامه‌ى فوكوس چاپ آلمان در گزارشي آورده است : دولت آلمان در مورد احتمال اينكه حامد كرزى از سوى آمريكا براى استعفا از مقامش تحت فشار است، نگران است . بنابراين گزارش بر اساس اطلاعات سازمان‌هاى مخفى كه در كابل در گرد ش است، گفته مى‌شود قرار است كرزى و برخى از اعضاى رهبرى دولت توسط آمريكا بركنار شوند . به گزارش فوكوس، ديپلمات‌هاى آلمانى اين شايعه را با همكاران آمريكايى خود در ميان نهاده‌اند و مقامات آمريكايى اين شايعه را بشدت رد كرده‌ و اظهار داشته‌اند كه آنها از پشتيبانى كرزى دريغ نخواهند كرد . از سوى ديگر اين نشريه نوشته است كه هم مردم افغانستان و هم ايالات متحده‌ آمريكا حامد كرزى را شخصيتى ضعيف ارزيابى مى‌كنند و ترديد دارند موفق شود ثبات را به اين كشور بازگرداند. از سوي ديگر گفته مى‌شود كه يكى از برادران كرزى در قاچاق مواد مخدر د ست داشته است.

خليل ‌زاد كانديداي منا سب براي جانشيني كرزي :

راديو صداي آلمان اعلام كرد، آمريكا و اتحاديه‌ي اروپا نسبت به توانايي حامد كرزي با توجه به شكست او در براقراري امنيت و ثبات در افغانستان اعتماد ندارند . به گزارش روزنامه‌ي الوطن - چاپ عربستان- راديو صداي آلمان در گزارشي با بيان اين كه آمريكا و اتحاديه‌ي اروپا نسبت به توانايي حامد كرزي، رييس‌جمهور افغانستان در برقراري ثبات و امنيت در اين كشور و كمك گرفتن او از جنگ‌سالاران و قاچاقچيان مواد مخدر، بي‌اعتمادند . براساس اين گزارش زلمي خليلزاد، سفير آمريكا در عراق كه افغاني‌الاصل و تبعه‌ي آمريكا است، در صورت استعفاي كرزي از پستش به عنوان يك نامزد مستقل خود را نامزد انتخابات آتي رياست جمهوري افغانستان خواهد كرد . بنابر اين گزارش در صورت ادامه‌ي ناامني‌ها در اين كشور ممكن است، كرزي استعفا دهد . براساس قانون جديد افغانستان كساني كه اصليتي افغاني و خارجي دارند مي‌توانند در انتخابات پارلماني و رياست جمهوري مشاركت كنند.

درپشت پرده ا وضاع افغانستان به عقيده بسياري ازصاحب نظران وتحليل گران حوادث گيج کننده درجريان است که توجه بسياري هارابخود معطوف داشته وميگويند اين پنهان کاري ها آرامش قبل ازطوفان خواهد بود و درضمن سوال هاي وجود دارد که براي فعلآ مشکل است جواب درست به آن پيدا کرد - ازجمله :

 آيا صحبت هاي بي پرده، انتقادهاي زننده وحقايق بازگوکننده اي که اخيرآ جناب کرزي لب به آن گشود به وي پيامد هاي ناگوارنخواهد داشت ؟ .

آيا کرزي قرباني اعمال تفنگداران نميشود؟ .

مسافرت ريس جمهوربه چين وشرکت درکنفرنس شانگهاي وملاقاتهاي دوستانه وي با ريس جمهورچين وروسيه وتاکيد ريس جمهورغرض همکاري منسجم کشورهاي آسيايي ، بد گماني هاي را درقصرسفيد بوجود نياورده  است؟.

آيا آمريکا واقعآ تصميم دارد که آقاي کرزي را ازقدرت کناربزند؟ .

سفرناگهاني وغيرمترقبه  کاندوليزا رايس وزير خارجه آمريکابه افغانستان چه پيام محرمانه وخاصي باخود داشت ؟.

آيا سفر داكتر دادفر اسپنتا وزير ا مور خارجه به دهلي نو،  با درنظرداشت روا بط نيک ودوستانه آقاي کرزي باهند و مناسبات صميمانه هند با آمريکا نميخواهند ازهند بخاطرماندن به قدرت کابل کمک بخواهند ؟ .

درصورت برکناري جناب کرزي مردم افغانستان وجامعه جهاني درحمايت ازوي آمريکا را زيرفشارقرارنخواهد داد ؟.

سفرريس جمهوربه جاپان تلاشي نخواهد بود تا ازطريق آنکشوربه بوش بخاطرادامه حاکميت تقلا صورت گيرد ؟.

آيا اين صحبت هاي اخيرريس جمهوردرکابل براي وي مشکل آفرين نخواهد شد ؟:

 -در قسمت تعيينات مقامات در افغانستان كه كي در كجا انتخاب شود، اين حق و اختيار افغانستان است. درمورد كساني هم كه متهم به نقض حقوق بشر هستند، در صورت وجود داشتن سند و مدرك برضد آنان اقدام مي كنيم، ولي به افتراء و اتهام نه، ما نمي توانيم كشور خود را به گفته چند خارجي به هر جهت كه آ نها دلشان بخواهد ببريم، اين جا، افغانستان است و افغان ها صاحب آن هستند، هرچه را مناسب ديديم همان را انجام مي دهيم . 

 - ريس جمهورنارضايتی خود را از عملکرد جامعه بين المللی در افغانستان ابراز کرد و گفت که جهان در زمينه نابودی تروريسم در اين کشور، همکاری جدی نمی کند.

 - او گفت ظرف کمتر از يک ماه گذشته نزديک به ۶۰۰ نفر در افغانستان کشته شده اند و افزود اينها همه شهروندان افغان هستند که به بهانه های مختلف و زير نام طالبان و يا نيروهای دولتی کشته می شوند.

 -  ناتوانی های نظام افغانستان و عوامل بيرونی دلايل اصلی افزايش نا امنی ها در اين کشور است.

 - جهان بايد به جاهايی فشار وا رد کند که تروريست ها در آنجا آ موزش می بينند، به آنها پول داده می شود و مفکوره های ضد افغانستان به آنها داده می شود. ولی حالا جنگ عليه تروريسم تنها به خاک افغانستان محدود شده است.

وده ها سوال ديگروجود دارد که زمان به آن پاسخ خواهد داد .

منابع قابل استفاده : سرويسهاي خبري وتحليلي .

 

 

 

 


July 2nd, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات